آقاي بوش بس كنيد.
هر روز كه مي گذرد ما شاهد ارائه پروژه تازه اي از طرف شما هستيم . پروژه هاي نابي كه همگي دست اول و تازه هستند. مطمئنم كه اگر دست تقدير گونه اي ديگر رقم مي خورد وتو پسر رئيس جمهور پيشين امريكا نبودي و مثلا پسر يك دوره گرد و يا يك گداي خياباني بودي ( البته ببخشيد) با اين ايده هاي جديد و نابي كه داري حتما معمار مي شدي. البته معماري چون تو ساختمان نمي ساخت بلكه ساختمان خراب ميكرد. البته دوستان فكر نكنند اين آقا بولدوزر تشريف دارند. استغفراله ايشان آقاي رئيس جمهورند. پس آقاي رئيس جمهور اين همه فريب و ريا كاري را بس كنيد .
آقاي بوش بس كنيد .
خداي نكرده تن پدر تان توي گور بخاطر تربيت چنين پسر نا خلفي مي لرزد . مگر آن پدر بيچاره چه گناهي كرده بودو مال چه كسي را خورده بود كه تو اينطور آبرويي را كه طي سالها جنگ و خونريزي به دست آورده بود به باد دادي. (البته بجز چند خطاي كوچك مثل سوء استفاده هاي هنگفت مالي ، حمايت همه جانبه از مافياي اقتصادي سياسي نظامي و انواع و اقسام ديگرش، براه انداختن چند جنگ بزرگ كمي تا قسمتي جهاني . اينها جرم نيست كه) پس آقاي ناخلف به خاطر روح پدر مرحومتان هم كه شده اين همه جنايت را بس كنيد.
آقاي جرج بوش بس كنيد.
يادم مي آيد كه در حين انتخابات رياست جمهوري در ايران تو و همكاران آمريكايي و كمي هم اروپاييت سعي كرديد كه مشروعيت اين انتخابات را در نزد افكار عمومي زير سوال ببريد .مرديم. البته شما ها كشتيد ما را آنقدر علم حمايت از حقوق بشر را دست گرفتيد و زار زديد و ناله كرديد و كمي تا قسمتي فرياد زديد و اين فرياد تبديل به جيغ شد كه جهانيان بياييد كه در ايران دمكراسي را كشتند و چالش كردند. بياييد كه دل ما براي اين مردم مظلوم كباب شد. بعد وقتي از شما سوال شد كه آخر به شما چه كه در هزاران كيلومتري شما چه مي گذرد با قيافه حق به جانب گفتيد مگر ميشود كه دل همچون آينه صاف و وجود بي غرض ما قبول كند كه عده اي آزادي را در مسلخ قرباني كنند. گفتيد و به ناحق گفتيد . بنازم قدرت خدا را كه به فاصله چند ماه بعد در حين انتخابات رياست جمهوريتان خداوند خودتان را در برزخ بي قانوني گرفتار كرد و آن افتضاح به بار آمد و براي مدتي خوراك خبري رسانه هاي جهاني كه داشتند از بي خبري و بي سوژه گي مي سوختند، شديد، با وجود آنهمه سانسور خبري. و شما آقاي رعنا با نام جرج دبليو بوش بر اريكه قدرت تكيه زديد و شديد آقاي رئيس جمهور با آن افكار فسيل شده عصر حجري و قانونهاي جنگلي تان. خودتان هم مي دانستيد كه رياست شما از مشروعيت لازم برخوردار نيست. پس به فكر افتاديد بايد يك طوري اذهان عمومي را از مسئله انتخابات دور مي كرديد و به حساب خودتان مردم عزيز كشورتان را از اين ترديد نجات مي داديد كه ناگهان حوادث 11 سپتامبر پيش آمد و اگرچه چهارهزار انسان به كام مرگ فرو رفتند اما روح همشان يكي شد و شد فرشته نجات شما از دست نگاههاي هوس آلوده رقيبانتان. اما اين چهارهزار روح براي شما كافي نبود شما نياز به روحهاي بيشتر و خونهاي بيشتر داشتيد و براي اينكه به اين امر دست پيدا كنيد نياز به يك بمباران خبري بزرگتر و پرزورتر ازبمبارانهاي قبلي خبري داشتيد پس فورا يك ليست صد نفره از متهمان حوادث بيست سپتامبر تهيه كرديد و به خبرگزاريها فاكس شد كه همه يا از كشور هاي خاور ميانه و عرب بودند يا از كشورهاي آفريقايي كه البته بعدا معلوم شد كه تعداد زيادي از اين افرا د يا سالها پيش مرده اند يا در زندان آب خنك مي خورند يا در هزاران كيلو متري شما در حا ل خو شگذرانيند. و دو باره يك افتضاح ديگر به بار آمد. بعد براي خالي نبودن عريضه آن را به گردن اسامه بن لادن اندختيد و اينجا بود كه به هوش و استعداد خودتان آفرين گفتيد كه با اين تير مي توانيد چند نشان بزنيد. اول اينكه از دست اين اسامه بي تربيت راحت شويد و چون كه اين اسامه خان تحت حمايت طالبان بود و اين طالبان هم چند وقتي بود خيلي پر رو شده بود و برايتان كري مي خواند، شناسنامه اش باطل مي شد و هم اينكه با بهره گيري ازاحساس درد مندي افكار عمومي كارتان را مشروع جلوه مي داديد و جهانيان را از لحاظ فيزيكي هم با خو دتان همراه مي كرديد و هم اينكه دست اسراييل باز مي شد تا از اين شلوغي خبري از حمله به افغانستان بهره ببرند و فلسطينيان را به توپ ببندند. اي كلك، خوب نقشه اي بود . آفرين به تو. اما نميدانم چرا هر چه به اين مخيله ام فشار مي آورم نمي توانم باور كنم كه اين حوادث (حوادث 11 سپتامبر) كار عده اي غير امريكايي باشد. البته به چند دليل . اول اينكه اين حوادث درست چند روز بعد از افتضاحات انتخاباتي در آامريكا رخ مي دهد. دوم اينكه چرا در يك روز غير تعطيل بيشتر از نصف كار كنان ساختمان تجارت جهاني در مرخصي بوده اند و بيشتر آن چند هزار نفركه كشته شده اند از ارباب رجوعها بوده اند.خوب البته شما كار خودتان را كرديد و خون چند هزار بي گناه افغاني در پاي مشروعيت حكومت شما قرباني شد. و قضيه فيصله پيدا كرد. تا اينكه دوباره قصه ديگري شروع شد و وجود با وجود شما كه بي غصه مباد مرتكب خلاف ديگر شد و يك افتضاح ديگر ببار آورديد وآن افشاي دست داشتن شما در سوء استفاده هاي كلان مالي در شركت امرون (emron) بود. دوباره مشهور شديد يك مشهور رسوا . دوباره جهت دور بينهاي خبري به طرف شما گرفته شد و شما مجبور شديد جوابي داشته باشيد اما چه جوابي . اينها همه تهمت بود آش نخورده و دهن سوخته. اما باز هم از هوش و استعداد تان بهره گرفتيد و در يك اقدام هماهنگ با تمامي وزراي كا بينه و نمايندگان پارلمان در يك سخنراني قراء اعلام كرديد ايران ، عراق ، كره شمالي تروريست و مآمن تروريستهاي خارجي هستند و بايد آنها را با خاك يكسان كرد تا ديگران ادب شوند و وقتي با حمله افكار عمومي روبه رو شديد دست به دامان اسراييلي ها شديد كه اي دو ستان عزيز كجاييد كه داريم نابود ميشويم، كاري بكنيد و اين غلامان حلقه به گوش هم چاره انديشيدند و تو را از دوزخ رسوايي به بهشت بي گناهي سوق دادند و با حمله وحشيانه به خانه هاي فلسطيني و اردو گاهها جناياتي كه قلب هر كس را كه از انسانيت بويي برده باشد را به درد مي آورد را آفريدند. نمي دانم چرا هر وقت اين بوش به مشكلي بر مي خورد ودر آستانه يك رسوايي قرار مي گيرد يك حادثه تلخ در جهان به وقوع مي پيوندد و ايشان را از كانون توجه كنار ميبرد، بيچاره از بس خجالتي و منزوي است . همه اين مطالب را براي اين نوشتم كه بگويم مردم مسلمان فلسطين دارند تاوان رسواييهاي مالي بوش را پس مي دهند تا ديگر اين آقا مجبور به پاسخگويي به افكار عمومي جهان نباشد.
آقاي جرج بوش،آقاي هيتلر مو بور، آقاي تزوير و آقاي ريا بس كنيد كه ديگر حنايتان رنگي ندارد.
هر روز كه مي گذرد ما شاهد ارائه پروژه تازه اي از طرف شما هستيم . پروژه هاي نابي كه همگي دست اول و تازه هستند. مطمئنم كه اگر دست تقدير گونه اي ديگر رقم مي خورد وتو پسر رئيس جمهور پيشين امريكا نبودي و مثلا پسر يك دوره گرد و يا يك گداي خياباني بودي ( البته ببخشيد) با اين ايده هاي جديد و نابي كه داري حتما معمار مي شدي. البته معماري چون تو ساختمان نمي ساخت بلكه ساختمان خراب ميكرد. البته دوستان فكر نكنند اين آقا بولدوزر تشريف دارند. استغفراله ايشان آقاي رئيس جمهورند. پس آقاي رئيس جمهور اين همه فريب و ريا كاري را بس كنيد .
آقاي بوش بس كنيد .
خداي نكرده تن پدر تان توي گور بخاطر تربيت چنين پسر نا خلفي مي لرزد . مگر آن پدر بيچاره چه گناهي كرده بودو مال چه كسي را خورده بود كه تو اينطور آبرويي را كه طي سالها جنگ و خونريزي به دست آورده بود به باد دادي. (البته بجز چند خطاي كوچك مثل سوء استفاده هاي هنگفت مالي ، حمايت همه جانبه از مافياي اقتصادي سياسي نظامي و انواع و اقسام ديگرش، براه انداختن چند جنگ بزرگ كمي تا قسمتي جهاني . اينها جرم نيست كه) پس آقاي ناخلف به خاطر روح پدر مرحومتان هم كه شده اين همه جنايت را بس كنيد.
آقاي جرج بوش بس كنيد.
يادم مي آيد كه در حين انتخابات رياست جمهوري در ايران تو و همكاران آمريكايي و كمي هم اروپاييت سعي كرديد كه مشروعيت اين انتخابات را در نزد افكار عمومي زير سوال ببريد .مرديم. البته شما ها كشتيد ما را آنقدر علم حمايت از حقوق بشر را دست گرفتيد و زار زديد و ناله كرديد و كمي تا قسمتي فرياد زديد و اين فرياد تبديل به جيغ شد كه جهانيان بياييد كه در ايران دمكراسي را كشتند و چالش كردند. بياييد كه دل ما براي اين مردم مظلوم كباب شد. بعد وقتي از شما سوال شد كه آخر به شما چه كه در هزاران كيلومتري شما چه مي گذرد با قيافه حق به جانب گفتيد مگر ميشود كه دل همچون آينه صاف و وجود بي غرض ما قبول كند كه عده اي آزادي را در مسلخ قرباني كنند. گفتيد و به ناحق گفتيد . بنازم قدرت خدا را كه به فاصله چند ماه بعد در حين انتخابات رياست جمهوريتان خداوند خودتان را در برزخ بي قانوني گرفتار كرد و آن افتضاح به بار آمد و براي مدتي خوراك خبري رسانه هاي جهاني كه داشتند از بي خبري و بي سوژه گي مي سوختند، شديد، با وجود آنهمه سانسور خبري. و شما آقاي رعنا با نام جرج دبليو بوش بر اريكه قدرت تكيه زديد و شديد آقاي رئيس جمهور با آن افكار فسيل شده عصر حجري و قانونهاي جنگلي تان. خودتان هم مي دانستيد كه رياست شما از مشروعيت لازم برخوردار نيست. پس به فكر افتاديد بايد يك طوري اذهان عمومي را از مسئله انتخابات دور مي كرديد و به حساب خودتان مردم عزيز كشورتان را از اين ترديد نجات مي داديد كه ناگهان حوادث 11 سپتامبر پيش آمد و اگرچه چهارهزار انسان به كام مرگ فرو رفتند اما روح همشان يكي شد و شد فرشته نجات شما از دست نگاههاي هوس آلوده رقيبانتان. اما اين چهارهزار روح براي شما كافي نبود شما نياز به روحهاي بيشتر و خونهاي بيشتر داشتيد و براي اينكه به اين امر دست پيدا كنيد نياز به يك بمباران خبري بزرگتر و پرزورتر ازبمبارانهاي قبلي خبري داشتيد پس فورا يك ليست صد نفره از متهمان حوادث بيست سپتامبر تهيه كرديد و به خبرگزاريها فاكس شد كه همه يا از كشور هاي خاور ميانه و عرب بودند يا از كشورهاي آفريقايي كه البته بعدا معلوم شد كه تعداد زيادي از اين افرا د يا سالها پيش مرده اند يا در زندان آب خنك مي خورند يا در هزاران كيلو متري شما در حا ل خو شگذرانيند. و دو باره يك افتضاح ديگر به بار آمد. بعد براي خالي نبودن عريضه آن را به گردن اسامه بن لادن اندختيد و اينجا بود كه به هوش و استعداد خودتان آفرين گفتيد كه با اين تير مي توانيد چند نشان بزنيد. اول اينكه از دست اين اسامه بي تربيت راحت شويد و چون كه اين اسامه خان تحت حمايت طالبان بود و اين طالبان هم چند وقتي بود خيلي پر رو شده بود و برايتان كري مي خواند، شناسنامه اش باطل مي شد و هم اينكه با بهره گيري ازاحساس درد مندي افكار عمومي كارتان را مشروع جلوه مي داديد و جهانيان را از لحاظ فيزيكي هم با خو دتان همراه مي كرديد و هم اينكه دست اسراييل باز مي شد تا از اين شلوغي خبري از حمله به افغانستان بهره ببرند و فلسطينيان را به توپ ببندند. اي كلك، خوب نقشه اي بود . آفرين به تو. اما نميدانم چرا هر چه به اين مخيله ام فشار مي آورم نمي توانم باور كنم كه اين حوادث (حوادث 11 سپتامبر) كار عده اي غير امريكايي باشد. البته به چند دليل . اول اينكه اين حوادث درست چند روز بعد از افتضاحات انتخاباتي در آامريكا رخ مي دهد. دوم اينكه چرا در يك روز غير تعطيل بيشتر از نصف كار كنان ساختمان تجارت جهاني در مرخصي بوده اند و بيشتر آن چند هزار نفركه كشته شده اند از ارباب رجوعها بوده اند.خوب البته شما كار خودتان را كرديد و خون چند هزار بي گناه افغاني در پاي مشروعيت حكومت شما قرباني شد. و قضيه فيصله پيدا كرد. تا اينكه دوباره قصه ديگري شروع شد و وجود با وجود شما كه بي غصه مباد مرتكب خلاف ديگر شد و يك افتضاح ديگر ببار آورديد وآن افشاي دست داشتن شما در سوء استفاده هاي كلان مالي در شركت امرون (emron) بود. دوباره مشهور شديد يك مشهور رسوا . دوباره جهت دور بينهاي خبري به طرف شما گرفته شد و شما مجبور شديد جوابي داشته باشيد اما چه جوابي . اينها همه تهمت بود آش نخورده و دهن سوخته. اما باز هم از هوش و استعداد تان بهره گرفتيد و در يك اقدام هماهنگ با تمامي وزراي كا بينه و نمايندگان پارلمان در يك سخنراني قراء اعلام كرديد ايران ، عراق ، كره شمالي تروريست و مآمن تروريستهاي خارجي هستند و بايد آنها را با خاك يكسان كرد تا ديگران ادب شوند و وقتي با حمله افكار عمومي روبه رو شديد دست به دامان اسراييلي ها شديد كه اي دو ستان عزيز كجاييد كه داريم نابود ميشويم، كاري بكنيد و اين غلامان حلقه به گوش هم چاره انديشيدند و تو را از دوزخ رسوايي به بهشت بي گناهي سوق دادند و با حمله وحشيانه به خانه هاي فلسطيني و اردو گاهها جناياتي كه قلب هر كس را كه از انسانيت بويي برده باشد را به درد مي آورد را آفريدند. نمي دانم چرا هر وقت اين بوش به مشكلي بر مي خورد ودر آستانه يك رسوايي قرار مي گيرد يك حادثه تلخ در جهان به وقوع مي پيوندد و ايشان را از كانون توجه كنار ميبرد، بيچاره از بس خجالتي و منزوي است . همه اين مطالب را براي اين نوشتم كه بگويم مردم مسلمان فلسطين دارند تاوان رسواييهاي مالي بوش را پس مي دهند تا ديگر اين آقا مجبور به پاسخگويي به افكار عمومي جهان نباشد.
آقاي جرج بوش،آقاي هيتلر مو بور، آقاي تزوير و آقاي ريا بس كنيد كه ديگر حنايتان رنگي ندارد.