سه‌شنبه، دی ۲۵، ۱۳۸۶


آبي براي غسل دادن نيست

---------------------
خورشيد امروز زمين را در برگرفته است،
خورشيد امروز با خشم مي درخشد،
خورشيد امروز نظاره گر نامرديهاست
خورشيد امروز به قصد آتش كشيدن زمين طلوع خواهد كرد.
امروز همه جا خشكيده و عطش موج مي زند،
آب با زمين قهر كرده و مردان خدا، تنها با ياد خدا سيراب مي شوند،
لبها بر تشنگي بوسه مي زند و مشكها لبهاي خشكيده را مي نگرند.
آسمان و زمين، كوله بارشان سنگين ِ سنگين است. بغض سنگين ابرها، آسمان را پريشان كرده است.
آسمان امروز شاهد پرواز روح پاكان خداست و زمين بر جسم اين پاكان بوسه خواهد زد.
خونهاي باريده از آسمان، نهري گشته اند بر زمين داغ.
امروز روز عشق بازي با خداست، روز عهد و پيمان، روز تولدي دوباره
امروز صداي مظلوميت، آزدگي و شهامت تا عرش مي رود. امروز غروب، سرخي اش را از خون حسين مي گيرد.
سكوت مهمان جديد كربلاست، اما زجه دلدادگان حسين اين سكوت را خواهد شكست. و تاريكي و ظلمت شب را خيمه هاي آتش كشيده روشن خواهد كرد.
امشب، شب داغ عشق است.
كربلا، مدرسه اصغر است، آن كودك شش ماهه اي كه در س بزرگي مي دهد.
آري، كربلا .....