صداي سرنوشت مي آيد
در آغوشش خواهم كشيد
و خواهم خواست تا تقدير را قبل از آغاز فصل سرد، معنا كند.
گاري زندگي خسته است
و من نيز هم...
آغاز بيتوته است
چمدان زندگي خالي و كفشهاي همراهي كهنه
صداي سرنوشت مي آيد...
ارسال توسط Morteza در ۱۱:۵۶ قبلازظهر 0 نظر
اشتراک در
پستها [Atom]