دوشنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۳

چند ساعتي بيشتر به آغاز سال جديد نمانده است. تحويل سال نو و دعاي معروف يا مقلب القلوب والابصار ...
سال، نو مي شود بي آنكه از اتفاقات پيش رو با خبر باشيم. هميشه كلمه آغاز خوشحالم كرده است. چرا كه زندگي چيزي جز آغاز شدن نيست. حتي مرگ كه براي بسياري كه عاشق دنياي پر از رنگ و لعاب و الوان و الحان به ظاهر خوش است، پايان همه چيز است، براي آناني كه روحشان خدايي است، مرگ آغازي بيش نيست. آغاز يعني تولدي دوباره به همراه انديشه هايي نو و گذر از همه عادتهاي بي احساس و نمور گذشته. بچه كه بودم شيطنت هاي دوران كودكي، فراغت بال از هرگونه قانون و منطق، عيدي گرفتن و لباس نو پوشيدن معناهاي سال تحويل بودند. مستي مان در آجيل و شيريني و ديوانگي مان در ديدن بابا بزرگ و پدر بزرگ و بوسيده شدن صورت و دستهايمان توسط آنها . كمي بزرگ تر كه شدم، ديگر عيدي گرفتن نه تنها مستي نمي آورد كه بوي عادت مي داد. متنفر نبودم ولي احساسي هم در من زنده نمي كرد. بالغ تر كه شدم، ديگر آدمهاي دوروبر برايم عادي شدند. حتي سنتهاي عيد. انديشه هايي در ذهنم گذر مي كرد كه حداقل اطرافيان و هم سن و سالهايم نمي فهميدند. تنها نگاهشان ميكردم و بعد پوسخندي. همان روزهاي بلوغ، دوران تنها شدنم و شروع نغمه غم انگيز دلم بود. چيزي كه هنوز و هنوز در دلم جاري است و زنده. هم سن و سالهايم به دنبال لذت بردن و شور و شيطنت هاي جواني خود بودند و من تنهاي تنها در گوشه اي از اتاقم درس بزرگي مي آموختم. هيچگاه معناي واقعي عيد را در هيچ يك از دوران رشدم نفهميدم. شنيدن حرفهايي كه خبر از سال نو مي داد، به من هيچ لذتي نمي داد. نگاهم به سال تحويل نگاهي به مانند روزهاي قبل بود.
لباسهاي تن عوض مي شود، بي آنكه جامه انديشه و تفكر تغييري كند. نوع حرف زدنها تغيير مي كند، ولي جنسش همان جنس است، بي آنكه عمل جديدي در كنار اين تغيير متولد شود. براي خيلي از آدمها آغاز سال جديد، تنها معناي يك روز جديد را مي دهد و به همين معنا هم دل خوشند و خرسند. كسي به دنبال يك عهد جديد، يك وفا و قول تازه نيست. هيچ كس به دنبال تغيير رفتارها و خطاهايش نيست. هيچ كس عيدي پوست انداختن روح را نمي گيرد و هيچ كس در تحويل سال به ديد و بازديد روح و خدا نمي رود. هيچ كس به كسي عيدي حرف زدن از جنس بزرگي، عصمت و آسماني شدن نمي دهد. هيچ كس لحظات قبل از سال تحويل را با خدايش نمي گذراند، صدايش نمي زند و براي طلب آمرزش گناهانش با خدا به پاي ميز گفتگو نمي نشيند. همه لباسهاي جسمشان را خانه تكاني مي كنند، ولي كسي خانه دل خويش را دست نمي زند. همه سعي مي كنند دردهاي درونشان را با خنده هايي مصنوعي پنهان كنند، اما كسي حاضر نيست گريه هاي واقعي را در خلوت خود با خدايش از حصار چشمهايش بيرون بريزد. همين است حكايت آدمهاي زميني. انسانهايي كه هدف از آفرينش را لذت بردن از ظواهر دنيا مي دانند.
بي خبريم از خانه همسايه . از گريه هاي حاصل از گرسنگي طفلي يتيم. زجه هاي يك مادر، در خلوت شب از بابت خجالت فرزند گرسنه اش. گريه هاي مردان خسته از بار سنگين روزگار لعنتي. خودكشي هزاران روح از بابت فقر زمانه. اين واژه ها براي هيچ كس معنايي ندارد در شب سال تحويل.
تفكر و انديشيدن در نهايت شب از تمام مصيبت هايي كه بر سرمان مي آيد و رفته است، عزاداري براي نقابهاي سالوس مانندي كه بر چهره زده ايم و با آن در تمام لحظه هاي زندگي، پاكي و معصوميت هزاران هزار نفر را پايمال مي كنيم، بي خيالي از تمام توهين هايي كه بر بزرگان خويش روا مي داريم، و در نهايت طوري وا نمود كردن كه هيچ اتفاقي نيفتاده است. تلاش نكردن براي ترك عادتهايي كه هر كدامشان مي تواند روح را بي اندازه خراش دهد.
آري ! همه اينها در موقع تحويل سال نو، فراموش مي شود. بي آنكه وجدانمان از اين فراموشي به درد بيايد. آنگاه در هنگام دلتنگي و تنگ دستي انتظار داريم، فرشته رحمت بر ما فرود آيد و نوازشمان كند. انتظار داريم خدايي كه تمام اين بي تفاوتي هاي ما را مي بيند آنهم هر روز و هر روز، صدايمان را بشنود و دعوتمان را لبيك بگويد. آنقدر ادامه مي دهيم تا خدايي كه به اعتراف خود، از پدر و مادرمان بيشتر دوستمان مي دارد، غضب كرده و رهايمان سازد تا محكم از صورت بر زمين خوريم...
تحويل سال نو، اگر با دور ريختن اين عادتهاي مبتذل نباشد، هيچ فرقي با روزهاي قبل از سال تحويل ندارد. با نو كردن لباس جسم، فقط كلاهي گشاد بر سر روحمان گذارده ايم.
در اين دقايق باقي مانده از سال، وضو مي سازم و با عجز و لابه و التماس و بيچارگي، صدايش مي زنم كه:





خداوندا! مرا در خودت آغاز كن و در خودت بميران
خداوندا! لباس تن را مي توان پاك نمود، تو بياراي لباس روحمان را
خداوندا! به ما انديشه اي نو به همراه كرداري نو عطا فرما
خداوندا! يكسال گذشت و خسارت زديم، سال جديد را سال جبران خسارت هايمان قرار بده
خداوندا! سالي كه گذشت سال فراموشي تو بود، سال جديد را سال فراموشي از خود، و شناختن خودت قرار بده
خداوندا! يكسال گذشت و گناه كرديم، سال نو را سال توبه ما قرار بده
خداوندا! آغاز را تو برايمان معنا كن و اين معناي سبز را در روحمان جاري ساز
خداوندا! خسته ام، دلتنگ و تنها، معجزه اي كه آرامم كند، را بر من ارزاني دار
خداوندا! گناه كردم، توبه اي نكردم كه شكسته باشم، خداوندا مرا ببخش، پاكم كن و همنشين خودت قرار بده