پنجشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۳


دستهايي را كه در باغچه خدا كاشته بودم، سبز شده اند. ساقه هاي بودن ريشه در خاك خدا فرو برده اند. اين ريشه ها با خاك رفاقتي ديرينه دارند. بارها و بارها اين خاك را دويده اند، و باز هر گاه دستان سردي همراهي شان را از ميان برده است، دوباره حكايت ريشه و اين خاك، تكرار كنان، براي باغبان و ساقه و اهالي اين باغچه روايت شده است. ساقه هاي تنم خوب مي دانند كه اين گهواره، همان آرامشگاه ابدي اش است و گريزي از آن هم نيست. زندگي در اين خاك، بي آب و سيراب از آب، براي اين كاشته در خاك خدا، هر دو نعمت است و موهبتي مقدس. آنگاه كه تشنه است، عطش را مي پرستد و ديوانه وار به دنبال سراب است، چرا كه سراب از پي معشوق دويدن است و لذت بردن از تشنگي و آن هنگام كه سيراب است، تشنگي سراب را با ياي يا هوي حضرتش، فرو نشانده است. سراب وار به دنبال معشوق دويدن و سيراب شدن از جام و باده دوست، چيزي جز سير و سلوك عارفانه نيست. تا تشنه نشوي و به خيال سيراب شدن، در پي سرابش ندوي، تا پاي خويش را در كوي يار، پر آبله نسازي، معبود نبيني و نجات نيابي. از سراب تا سيراب، يك يا فرق است. اين يا براي راهيان طريقش و سالكان درگاهش، همان حديث ياسين و يونس و يوسف است. آينه هاي نوري كه نگريستن در آن، خود، ستايش رب است و لذت مدام. نگاه در آن اينه ها، عين قداست است و اين قداست، براي هر دردي شفاست.
خالصان كويش، از ذكر آيه هاي آن مكتوب هاي ماندني، متبرك مي شوند، با شبنم آيه هايش، وضو مي سازند، آنگاه در محراب دوست ساجد مي شوند و تقرب مي يابند. اينان، دوستان نزديك خدايند. همانهايي كه دايما غرق در اعجاز رموز يس و طه يند. آنها در همين يا به دنبال اسرارند، تا بهانه اش كنند براي مستي كردن با خدا.
براي آنكه در باغچه خدا، كاشته مي شود، دستان باغبان، بهترين سراب است و سيراب شدنش از بهترين نوع. چشمان ابن باغبان، غنچه هاي روئيده بر اين ساقه را در كوه نور بر اعتكاف خدا مي نشاند. نفس اهورايي باغبان، ساقه ها را بر سر دار به همنشيني عيسي مي برد. يد بيضايي او، ريشه هاي فرو رفته در اين خاك را، پاروي صندوقچه موسي در نيل مي كند و موج تبسم لبان باغبان، ساقه ها را خيال دريا شدن براي كشتي نوح مي كند. اين باغبان آب مي بخشد، تا سراب ريشه را با سيراب شدن، پاسخ دهد، همانطور كه سراب نمروديان را با سيراب كردن ابراهيم از سردي آتش، پاسخ داد. اين است حكايت آناني كه در باغچه خدا، مي كارند.
آب و سراب، عطش و سيراب شدن، ميوه هاي كاشته شده در باغچه خداست و آنكه اين كاشته را در باغچه خدا مي كارد، در فصل وصل ، گلاب غنچه هاي آب و سراب، مي گيرد. گلابي كه بوي بهشت مي دهد و خداي باغچه، مقربانش را با اين گلاب، بدرقه بهشت مي كند.